کسی نیامده جز او سر قرار خودش

نشسته غرق تماشای شیعیان خودش

چه انتظار عجیبی است این که شب تا صبح

کسی قنوت بگیرد به انتظار خودش

غزلی از شاطر عباس صبوحی

روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است

آری افطار رطب در رمضان مستحب است

روز ماه رمضان زلف میفشان که فقیه

بخورد روزه خود را به گمانش که شب است

زیر لب وقت نوشتن همه کس نقطه نهد

این عجب نقطه خال تو به بالای لب است

یا رب این نقطه لب را که به بالا بنهاد

نقطه هر جا غلط افتاد مکیدن ادب است

شحنه اندر عقب است و من از آن میترسم

که لب لعل تو آلوده به ماءالعنب است

عشق آن است که از روی حقیقت باشد

هر که را عشق مجازی است حمال الحطب است